انتخاب مدیر فروش و بازاریابی و نظارت بر نتایج عملکرد و برنامه ریزی بازاریابی آنها در کشور ما اشکالاتی دارد که چنانچه رفع گردد حتی می توانیم در بازارهای جهانی جایگاه شایسته خود را بیابیم.
در کشور ما بجای مدیر بازاریابی همیشه رئیس وجود دارد و این دو کلمه به لحاظ معنایی اشتباها یکی در نظر گرفته می شود، البته این اشکالات ریشه در فرهنگ ما دارد و برای رفع آنها باید فرهنگ سازی مناسبی انجام شود. نویسنده در این مقاله سعی دراد به چند نکته در خصوص انتخاب مدیران بازاریابی و نظارت بر نحوه عملکرد و برنامه ریزی بازاریابی آنها اشاره نماید.
انتخاب مدیر بازاریابی به معنی انتخاب کسی است که اهداف سازمان را به خوبی درک کرده و با یک سلیقه مناسب آنها را پیاده سازی نماید به بیان ساده تر وقتی فردی جهت مدیریت قسمتی منصوب می شود دیگر در سلیقه او نباید دخالت کنیم، بلکه او باید با سلیقه خودش سازمان را به اهدافش برساند، بنابراین هنگامی که کسی را نیاز دارید که نظرات شما را اعمال کند یا یک منشی و یا یک کارگزار استخدام کنید، کلمه مدیر بازاریابی برای کسانی در سازمان ها قابل استفاده است که ما سلیقه آنها را قبول داریم و برای انجام امور اختیارات لازم را به آنها واگذار می نماییم. به زبان ساده تر در خصوص برخورد با مدیران بازاریابی دو نوع رفتار می توان انجام داد: یا او را منصوب کنیم و یا او را عزل کنیم.
اما متاسفانه در حال حاضر در جامعه ما بیشتر صاحبان مشاغل تمایل دارند که کارها را به دست مدیران بازاریابی بسپارند اما اختیارات را در ید خود نگه دارند و همین موضوع باعث باز ماندن رهبران و یا مدیران بالاتر سازمان که یقینا فعالیت های مهمتر و واجب تری دارند، می شود و توجه داشته باشید که عدم فعالیت رهبران و مدیران راهبری در دراز مدت عواقب بسیار بدی را برای سازمان به همراه خواهد داشت
برای موفقیت در برنامه های بازاریابی صاحبان مشاغل به مدیران بازاریابی با اختیارات کامل نیاز دارند. چنانچه مسئولیت و اختیارات به این مدیران میانی کاملا (با در نظر گرفتن تفاوت سلیقه آن ها با خودمان) واگذار گردد رشد و توسعه سازمان به صورت روز افزون محقق خواهد شد.
مدیر بازاریابی نیز باید با توجه به قوانین و مقررات سازمان و سلیقه خود مدیریت پیشرفت کلیه برنامه های بازاریابی را انجام دهند و هرگز فراموش نکنید که سلیقه مدیر بازاریابی در انجام فعالیت های محوله از سوی سازمان باید در زمان انتخاب و انتصاب او بررسی شود، اما هیچ گاه به یک مدیر بازاریابی و فروش نمی توان گفت که چرا با سلیقه خودت امور را مدیریت کرده ای؟ زیرا که او به دلیلی اعمال سلیقه اش در انجام امور انتخاب شده است، ولی در هنگام انتخاب مدیران بازاریابی می توان شخصی را منصوب نمود که به سلیقه ما نزدیکتر است و نظارت بر عملکرد مدیران بازاریابی در حد نظارت بر انجام اهداف سازمانی طبق مقررات سازمان انجام می گیرد.
متاسفانه در حال حاضر پست مدیران میانی بازاریابی را به جای سرگروه ها در سازمان ها به اشتباه می گیرند، به بیانی ساده تر اگر کاری در محیط سازمان وجود داشت باید انجام دهند و در غیر اینصورت باید به کارهایی که خارج از سازمان است رسیدگی کنند، به بیان عامیانه دائما پای کار باشند، اما عاقبت چنین روش های مدیریتی این است که سازمان تا حد متوسط بیشتر رشد نخواهد کرد و خطرات بسیار زیادی سازمان را تحدید می کند .
در پایان شایان ذکر است فرآیند مدیریت بازاریابی کاری کاملا سلیقه ای است و بررسی نحوه عملکرد یک مدیر در کوتاه مدت میسر نمی باشد. البته در بیشتر موارد معیار مقایسه نحوه عملکرد یک مدیران بازاریابی همانند نحوه عملکرد یک سرگروه می باشد و مدیران بازاریابی به ناچار خود را با این معیار ها تطبیق می دهند و از وظایف اصلی خود جا می مانند.
مقاله های مرتبط :