سندرم کاساندرا ( syndrome Cassandra ) در بحث بازاریابی به معنی نداشتن آگاهی از وضعیت و موقعیت سازمان است.
با اینکه در سالهای اخیر، اطلاعات گسترش پیدا کرده و به راحتی در دسترس همه قرار می گیرد ولی میزان شیوع این سندرم بیشتر شده است. این شرایط زمانی بوجود می آید که مدیران و متخصصان یک حوزه از مسائل و چالش های اساسی و پیش رو بی اطلاع باشند و برای دستیابی به روشهای جدید برای حل مشکلات، کماکان به شیوه سابق عمل کنند. اولین چیزی که بعد از ایجاد هر بازاری بوجود می آید، رقابت است. هم اکنون رقابت فقط محدود به فعالان یک صنعت نیست ، بلکه سازمانها تنها به رقیبان صنعتی خود توجه و تمرکز دارند. وقتی تنها تمرکز یک شرکت فقط به رقیبانی باشد که کالا یا محصول مشابهی را تولید می کنند ، شرایط و تفکر کاساندرایی بوجود می آید. اما در دنیای امروز ، معنای رقابت گسترش پیدا کرده است و شرکت ها و سازمانها بیشتر سعی در تنوع خدمات و محصولات خود دارند. به گونه ای که حتی ممکن است شرکتی ، محصول شرکت دیگری را که متفاوت از محصولات خودش است به بازار ارائه دهد و به جای رقابت تنها در یک صنعت، بلکه با مجموعه ای از صنایع و تولید کننده ها رقابت کند. این شرکتها و سازمانها، اغلب تمرکز بر یک کالا و محصول خاص نداشته و هدف نهایی آنها این است که بتوانند با استفاده از راهکارهای نوین بازاریابی و در کمترین زمان کالاهای متنوعی را به بازار عرضه کنند. این شرکتها ممکن است نو ظهور باشند ولی در دسته بندی کردن شرکتها و سازمانها ، جزو تازه کاران و تازه واردان حساب نمی شوند. سوال مهمی که پیش می آید این است که چرا این اتفاق می افتد؟ چرا اینگونه شرکتها موفق می شوند که بازار را به دست بگیرند؟
تغییر جهت حرکت از مشتری به سمت کالا به حرکت کالا به سمت مشتری در سندرم کاساندرا
با توجه اینکه دنیای امروز ، دنیای سرعت است و افراد تمایلشان برای صرف زمان برای انجام برخی کارها همانند مراجعه به بازار و تهیه کالای مورد نظر کمتر شده است ؛ در نتیجه ، برخی از همین شرکتهای نوظهور به این امر واقف بوده و از این فرصت برای به روز کردن شیوه های بازاریابی خود استفاده می کنند. در چنین شرایطی است که این شرکتها خودشان کالای مورد نیاز مشتری را به او پیشنهاد می دهند و با سریعترین راه ممکن به دست او می رسانند. این شرکتها معمولاً از طریق تبلیغات تلویزیونی ، پیامک کردن و غیره، مشتری و یا بازار خود را شناسایی می کنند و کالا را در محل به مشتری تحویل می دهند. این شرکت ها به شکل واحدهای فروش برای تولید کننده های مختلف عمل می کنند و هر روز بر تعدادشان افزایش می یابد. بنابراین ، بدیهی است که بسیاری از افرادی که در این بخش فعال هستند ، خودشان تولید کننده نیستند ولی تعادل بازار را برای تولید کنندگان به هم ریخته اند و آن را از دست تولید کننده های محصولات گرفته اند.
برندسازی کردن ، یا معرفی یک برند به جای تولید در سندرم کاساندرا
نحوه حضور این شرکتها در بازار را می توان به دسته های زیر تقسیم کرد:
دسته اول: از تولید به مصرف
این شرکتها برای فروش محصولات برند خود ، شرکتهای پخش متعدد و مختلفی تأسیس کرده اند و حتی ممکن است کالای تولید شده توسط شرکت دیگری نیز در بین کالاهای این شرکتها به فروش برسد.
این شرکتها صرفاً کالای دیگران را به مشتریان عرضه می کنند. اگر این شرکتها بتوانند توسعه پیدا کنند ، می توانند با برندسازی کردن بازار را از دسته اول گرفته و در اختیار خود قرار دهند. به دلیل اینکه هزینه تمام شده برای این شرکتها کم است و تهدیداتی مانند: از بین رفتن سرمایه ، کهنه شدن فن آوری و تکنولوژی که شرکتهای تولیدی با آن دست به گریبان هستند ، ندارند.
عده ای از تولید کنندگان نیز هستند که فروشگاه های زنجیره ای تأسیس می کنند تا دست این شرکتهای توزیعی و یا برندهای جدید را از بازار قطع کنند. در نهایت ، باید به این شرکتها هشدار داد که ساختار توزیعی خود را تغییر بدهند و بر اساس اصل واقعیت و هر آنچه که در بازار وجود دارد فعالیت کنند.
همان طور که مشخص است ، ریشه سندرم کاساندرا در بازاریابی محتوایی است.
مطالب مرتبط با سندرم کاساندرا: